اربعینی از نبودنت می گذرد...
و خودت میدانی دلم تنگ است ...
دلم تنگ صدای آسانسور غروب پنج شنبه هاست که از سر شوق فریاد میزدم: عمو حسن اینا اومدن...
دلم بدجوری تنگ است برای آخرین دیدارمان شب قبل از رفتنت...
چهل روز است سر بر دیوار بغض هایم می کوبم تا رفتنت را، نبودنت را و دیگر ندیدنت را گریه کنم...
خداحافظ عموی خوبم...
خداحافظ...
نظرات شما عزیزان:
mahboob
ساعت19:58---4 بهمن 1391
افرین نازنین جان.خیلی متن رو قشنگ نوشتی.
نوشتن رو ادامه بده
نوشتن رو ادامه بده
برچسب ها: عمو, دلتنگی, خداحافظ, غروب, پدربزرگ, ,